خطبه بدون نقطه امیر المومنین علی (ع)عبارت است از:
‹‹الحمد لله اهل الحمد و ماواه و له اوکد الحمد و احلاه و اسرع الحمد و اسراه و اطهر الحمد و اسماه و اکرم الحمد و اولاه , الحمدلله الملک المحمود و المالک الودود مصور کل مولود و مآل کل مطرود, ساطح المهاد و موطد الاطواد و مرسل الامطار و مسهل الاوطار, عالم الاسرار و مدرکها و مدمرالاملاک و مهلکها و مکور الدهور و مکررها و مورد الامور و مصدرها, عم سماحه و کمل رکامه و همل , وطاوع السوال و الامل و اوسع الرمل و ارمل , احمده حمدا ممدودا و اوحده کما وحه الاواه , و هوالله لااله للامم سواه و لا صادع لما عدله و سواه ارسل محمدا علما للاسلام و اماما للحکام و مسدد اللرعاع و معطل احکام ود و سواع , اعلم و علم و حکم و ائحکم , اصل الاصول و مهد, واکد الموعود واوعد, اوصل الله له الاکرام و اودع روحه السلام , و رحم آله واهله الکرام , ما دمع رائل و ملع دائل و طلع هلال و سمع اهلال . اعملوا رعاکم الله اصلح الاعمال و اسلکوا مسالک الحلال , و اطرحوا الحرام و دعوه واسمعوا امرالله وعوه و صلوا لارحام وراعوها و عاصوا الاهوائ و اردعوها و صاهروا ائهل الصلاح والورع , و صارموا رهط اللهو والطمع , و مصاهرکم اطهرالاحرار مولداو اسراهم سوئددا واحلاهم موردا وها, هو امکم و حل حرمکم ممسکا عروسکم المکرمه و ماهر الهاکما مهر رسول الله (ص ) ام سلمه و هو اکرم صهر اودع الاولاد و ملک ما اراد, و ماسها مملکه ولاوهم , ولاوکس صلاحه ولاوصم , اسال الله لکم احماد وصاله و دوام اسعاده والهم کلا اصلاح حاله و الاعداد لمآله و معاده وله الحمد السرمد والمدح لرسوله احمد(ص )؛ حمد و ثناء خداوندی را که اهل حمد بوده و جایگاه آن مختص او میباشد و برترین و شیرین ترین و سریع ترین و گسترده ترین و پاک ترین و بالاترین و گرامی ترین و سزاوارترین حمدها بر ذات او باد. سپاس خداوندی را که پادشاهی است مورد ستایش و مالکی است بسیار مهربان و با محبت هر مولودی را صورت می بخشد و هر طرد شده ای را ملجائ و پناهگاه است . گستراننده دشت ها و صحراها و برپا کننده کوه ها و بلندی هاست , فرو فرستنده باران ها و آسان کننده مشکلات و نیازها است , عالم و دانا به همه اسرار و درهم کوبنده و نابودکننده همه پاداش ها است . روزگاران را به سرانجام رسانده و آنان را مجددا به عرصه وجود می آورد و مرجع و مصدر همه امور اوست جود و عطایش همه چیز را در برگرفته جز ابر بخشش او با کمال ریزش , همگان را فرا گرفته است , خواسته ها و امیدهای بندگان را برآورده نموده و به ریگزاران افزونی و توسعه بخشیده است . حمد و ستایش می کنم او را حمد و ستایشی بی انتها و یگانه اش می شمارم همان گونه که بنده دعاکننده گریان او را یگانه می شمارد و اوست خداوندی که امتها را خدایی جز او نیست و کسی نیست که آنچه را که او برپاو تنظیم کرده در هم فرو ریزد او محمد(ص ) را پرچم هدایت و نشانه اسلام و امام حکمرانان و استوارکننده پیشوایان و تعطیل کننده احکام بت هایی چون ود و سواع قرار داد, او (پیامبر) به بندگان خدا حقایق را اعلام نموده و به آنان تعلیم داد و در میان آنان حکم رانده و امور را استحکام بخشید واصول اساسی را پایه گذاری کرده و آنها را ترویج نمود و بر قیامت تائکید بسیار داشت و آنان رااز آن بیمناک ساخت . خداوند آن حضرت را از اکرام خویش بهره مند سازد و به روانش درود فرستد و به آل و اهل بیت بزرگوارش رحمت عنایت فرماید تا مادامی که دندان نهانی در دهان می درخشد و گرگ می درد و ماه طلوع می کند و بانگ لا اله الا الله به گوش می رسد. خداوند شما را حفظ نماید, بهترین اعمال را انجام دهید و به راه هایی روید که حلال است و راه های حرام را ترک گفته و از آن دست بردارید. فرمان خداوند را گوش داده و آن را به خاطر بسپارید و با اقوام و خویشاوندان پیوند و ارتباط داشته و حقوقشان را مراعات نمایید با هواها و خواهش های نفسانی مخالفت نموده و خویشتن را از آنها حفظ کنید. با اهل درستی و تقوا وصلت و ازدواج نمایید و خود را از قومی که سرگرم دنیا و طمع دنیوی اند جدا سازید. این کسی که اکنون داماد شما گشته و با شما پیوند نموده , پاک زاده ترین آزادگان و شریف ترین آنان بوده و از بهترین روش در میان آنان برخوردار می باشد. او اینک به سوی شما آمده و به حریم شما وارد گشته در حالی که عروس بزرگوار شما را گرفته و مهریه او را همان مقدار قرار داده که رسول خدا آن را برای همسرش ام سلمه قرار داده است . او (رسول خدا) بهترین دامادی بود که فرزندانی را به ودیعه نهاد و آنچه را که خواست به دست آورد و در مورد همسرش غفلت نورزید و دچار اندیشه نادرست نگشت و در مصلحت او کوتاهی ننمود و بر او عیب و ایراد نگرفت . از خداوند برای شما بهترین نعمت ها و رحمت هایش را درخواست می کنم و از او می خواهم دائما شما را به سعادت رهنمون گرداند و به همگان اصلاح حال و آماده کردن توشه آخرت عنایت فرماید. حمد بی پایان خاص ذات اوست و مدح و ثنا ویژه رسول او احمد است ››
(لازم به ذکر است که ظاهرا این خطبه درعقد نکاحی ایراد شده است). (خطبه بدون نقطه در: سفینه البحار, ج 1, ص 397 و نهج السعاده فی مستدرک نهج البلاغه , ج 1, ص 100 و دو کتاب در دسترس برای رجوع : 1- علی (ع ) از ولادت تا شهادت , سید محمد کاظم قزوینی , ص 220. 2- سیمای نهج البلاغه , محمد مهدی علیقلی , صص 270 - 267)
خطبه بدون الف در: شرح ابن ابىالحدید بر نهجالبلاغه، ج 19، ص 140 و بحارالانوار، ج 41، ص 304 و سفینةالبحار، ج 1، ص 397 و نهجالسعادة فى مستدرک نهجالبلاغه، ج 1، ص 82. اما دو کتاب در دسترس براى رجوع و مطالعه: 1. زندگانى امیرالمؤمنین على(ع)، حسین عماد زاده، ج 2، ص 90 2. سیماى نهجالبلاغه، محمد مهدى علیقلى، صص 266 - 257
خطبه بدون الف امیر بیان،امیر مومنان علی (ع):
«حمدت و عظمت من عظمت منته و سبغت نعمته و سبقترح متهغضبه و تمت کلمته و نفذت مشیئته و بلغت قضیته، حمدته حمد مقر لربوبیته، متخضع لعبودیته، متنصل من خطیئته، معترفبتوحیده، مؤمل من ربه مغفرة تنجیه، یوم یشغل عن فصیلته و بنیه و نستعینه ون سترشده و نستهدیه و نؤمن به و نتوکل علیه و شهدت له تشهد مخلص موقن و فردته تفرید مؤمن متیقن و وحدته توحید عبد مذعن، لیس لهشریک فى م لکه و لم یکن له ولى فى صنعه، جل عنمشیر وو زیر و عو ن و معین و نظیر، علم فستر و نظر فخبر و ملک فقهر وعصى فغفر و حکم فعدل، لم یزل و لن یزول لیس کمثله شىء و هو قبلکل شىء و بعد کل شىء، رب متفرد بعزته متمکن بقوته متقدسبعلوه متکبر بسموه، لیس یدرکه بصر و لیس یحیطه به نظر، قوى منیع بصیر سمیع حلیم حکیم رؤوف رحیم، عجز عن وصفه من یصفه و ضل عن نعته من یعرفه، قرب فبعد و بعد فقرب یجیب دعوة من یدعوه وى رزقه و یحبوه، ذو لطف خفى و بطش قوى و رحمة موسعة و عقوبة موجعة، رحمته جنة عریضة مونقة و عقوبته جحیم ممدودة موبقة، وش هدت ببعثه محمد عبده و رسوله و صفیه و نبیه، و خلیله و حبیبه صلى الله علیه ربهصلوة ت حظیه و تزلفه و تعلیه و تقربه و تدنیه، بعثه فى خیر عصر و حینفترة و کفر و رحمة لعبیده و منة لمزیده، ختم به نبوته و وضح بهحجته فوعظ و نصح و بلغ و کدح، رؤؤف رحیم ب کل مؤمن، رضى ولى زکى، علیه رحمة و تسلیم و برکة و تکریم من رب غفور رحیم قریب مجیب. وصیتکم جمیع من حضر بوصیة ربکم و ذکرتکم سنة نبیکم، فعلیکم برهبة تسکن قلوبکم و خشیة تذرى دموعکم و تقیةتنجیکمقبل یوم یذهلکم و یبلیکم، یوم یفوز فیه من ثقلت وزن حسنته و خف وزن سیئته، و لتکن مسئلتکم و ملقکم مسئلة ذل و خضوع و شکر وخشوع و توبة و نزوع و ندم و رجوع ولیغتنم کل مغتنممنکمصحتهقبل سقمه و شبیبته قبل هرمه و کبره و فرصته و سعته و فرغتهقبلشغله و غنیته قبل فقره و حضره قبل سفره، من قبل یهرم و یکبر ویمرض و یسقم و یمله طبیبه و یعرض عنه حبیبه و ینقطع عمره و یتغیر لونه و یقل عقله قبل قولهم: هو موعوک و جسمه منهوک، قبل جده فى نزع شدید و حضور کل قریب و بعید قبل شخوص بصره و طموح نظرهو رشح جبینه و خطف عرنینه و سکون حنینه و حدیث نفسه و بکى عرسه و یتم منه ولده و تفرقت عنه عدوه و صدیقه و قسم جمعه وذهببصره و سمعه و کفن و مدد و وجه و جدد و عرى و غسل و نشفو سجى و بسط له و هیى و نشر علیه کفنه و شد منه ذقنه و قمصوعمم و ودع و سلم و حمل فوق سریره و صلى علیه و نقل من دورمزخرفة و قصور مشیدة و حجر منجدة فجعل فى ضریح ملحودضیق، مرصود بلبن منضود، مسقف بجلمود و هیل علیه عفره و حثى علیهمدرهو تحقق حذره و نسى خبره و رجع عنه ولیه و صفیه و ندیمه و نسیبه وتبدل به قریبه و حبیبه فهو حشو قبر و رهین قفر، یسعى فى جسمه دود قبره و یسیل صدیده على صدره و نحره، یسحق برمته لحمهو ینشف دمه و یرم عظمه حتى یوم حشره و نشره فینشر من قبره و ینفخ فى صدره و یدعى بحشره و نشوره، فثم بعثرت قبور و حصلت سریرة صدور و جیىء بکل نبى و صدیق و شهید و نطیق و قعد للفصل رب قدیر، بعبده بصیر خبیر فکم من زفرة تعنیه و حسرة تقصیه فى موقف مهیل و مشهد جلیل بین یدى ملک عظیم، بکل صغیرة و کبیرة علیم، حینئذ یلجم عرقه و یحصره قلقه، عبرته غیر مرحومة و صرختهغیر مسموعة و حجته غیر مقبولة، تنشر صحیفته و تبینجریرته، حیث نظرفى سوء عمله و شهدت عینه بنظره و یده ببطشه و رجله بخطوهوفرجه بلمسه و جلده بمسه و تهدده منکر و نکیر و کشف عن حیث یصیر، فسلسل جیده و غلغل ملکة یده و سیق یسحب وحده، فوردج هنم بکرب و شدة و ظل یعذب فى جحیم و یسقى شربة من حمیمتشوى وجهه و تسلخ جلده و تضرب زبنیته بمقدم من حدید یعود جلدهبعدن ضجه کجلد جدید، یستغیث فتعرض عنه خزنة جهنم و یستصرخ فلم یجب ندم حیث لم ینفعه ندمه، یعوذ برب قدیر من شر کل مصیر ونسئله عفو من رضى عنه و مغفرة من قبل منه، فهو ولى مسئلتى ومنجح ط لبتى فمن زحزح عن تعذیب ربه جعل فى جنته بقربه و خلد فى قصور مشیدة و ملک حور عین و حفدة و طیف علیه بکؤس و سکنح ظیرة قدس فى فردوس و تقلب فى نعیم و یسقى من تسنیم وش رب منسل سبیل قد مزج بزنجبیل ختم بمسک، مستدیم للملک، مستشعرللسرور و یشرب من خمور فى روض مغدق لیس ینزف عقله، هذهمنز لة من خشى ربه و حذر نفسه و تلک عقوبة من عصى منشئه وس ولتله نف سه معصیته فهو قول فصل و حکم عدل، قصص قص وو عظ نص، تنزیل من حکیم حمید نزل به روح قدس منیر مبین، من عند رب کریم على قلب نبى مهتد رشید و سید صلت علیه رسل سفرة، مکرمون بررة، عزت برب علیم حکیم قدیر رحیم، من شر عدو لعین رجیم، یتضرع متضرعکم و یبتهل مبتهلکم و نستغفر رب کل مربوب لى و لکم. ثم قرأ امیر المؤمنین الآیة الکریمة: «تلک الدار الاْخرة نجْعلها للذین لا یریدون علواً فى الأرض و لا فساداً و العاقبة للمتقین» ترجمه: «حمد و تعظیم مىکنم خدایى را که منتش بس بزرگ و نعمتش بس فراوان و سرشار است (خدایى که) رحمتش بر غضبش پیشى گرفته و کلماتش به سرحد کمال و تمام رسیده است، ارادهاش در همه چیز نافذ و حکمش همگان را فراگیر است. او را حمد و ستایش مىکنم همانند حمد و ثناى کسى که به خدایىاش اقرار نموده و در بندگىاش کمال خضوع و خشوع را دارا بوده و از خطاهایش بیزار گشته به یگانگى او معتقد بوده و آرزومند مغفرت نجاتبخش او است، در روزى که انسان از فرزند خود غافل و در اندیشه سرانجام خویش مىباشد. از او کمک مىطلبیم و درخواست مىکنیم که ما را ارشاد نموده و به راه راست رهنمود نماید و به او ایمان مىآوریم و بر او توکل مىکنیم. شهادت به خداوندى او مىدهم، شهادت خالصانه و از روى یقین و با علم و ایمان او را یکتا مىدانم و چون بندهاى که قلباً اقرار مىکند او را مىستایم. او در ملک خویش شریک و همتایى ندارد و در آفریدن مخلوقات او را یار و یاورى نیست. او برتر از این است که داراى مشاور و وزیر و یاور و معین و یارىکننده و همنظیر باشد. او مىداند (ولى) پردهپوشى مىکند و مىبیند واز همه چیز آگاه است و مالک و غالب بر همه چیز مىباشد. او معصیت مىشود ولى در مىگذرد و هنگام حکم، به عدالت حکم مىراند. در گذشته و آینده کسى به مانند او نبوده و قبل از همه موجودات و بعد از همه آنها باقى خواهد بود. پروردگارى است که در عزت خویش یکتا و با قوت خویش قوى و با برترى خویش در نهایت پاکى و با بلندمرتبگى خود در نهایت کبریایى بسر مىبرد. هیچ چشمى او را نمىبیند و هیچ دیدهاى او را نمىیابد، او قوى و بلندمرتبه، بینا و شنونده، مهربان و بخشنده مىباشد، وصف کنندگان از وصف او عاجز و عارفانش نسبت به اوصاف او حیران و متحیرند، به همه چیز نزدیک است، دعاى دعاکنندهاش را اجابت مىکندو از رزق و عطاى خویش او را بهرهمند مىسازد. او داراى لطفى پنهان بوده و سختگیرى نیرومند مىباشد، داراى رحمتى وسیع و عذابى دردناک است، رحمتش بهشت پهناورى است بسیار خوشایند و عذابش دوزخى است بىپایان و نابودکننده. و شهادت مىدهم به بعثت و رسالت محمد(ص) عبد و رسول و برگزیده و نبى و حبیب و دوست او که درود خدا بر او باد؛ درودى که او را بهرهمند و به بالا و قرب خویش نزدیک گرداند. خداوند او را در بهترین عصر برانگیخت، هنگامى که هیچ پیامبرى در میان نبوده و کفر همه جا را فرا گرفته بود و این بعثت براى رحمت بر بندگانش و عطاى نعمتى بیشتر، صورت پذیرفت. خداوند او را خاتم پیامبران قرار داده و به سبب او حجتش را بر همگان آشکار ساخت و پیامبر نیز دستورات الهى را به مردم ابلاغ و در این راه سعى و کوشش بسیار نمود. نسبت به هر مؤمنى دلسوز و مهربان و بخشنده ودر عین حال مورد رضاى خداوند بود و نسبت به بندگان او سرپرستى پاک و پاکیزه بود. سلام و برکت و تکریم خداوند بخشنده مهربان و نزدیک و اجابت کننده بندگان بر او باد. اى کسانى که در حضور من هستید شما را توصیه مىکنم به آنچه که خداوند شما را به آن توصیه کرده است و سنت پیامبران را به شما گوشزد مىکنم، بیم و ترس از خداوند را به گونهاى در دل خویش جاى دهید که اشکتان را از دیدگان جارى سازد و تقوایى پیشه کنید که نجاتبخش شما در روزى باشد که آن روز، شما را از همه چیز فارغ نموده و تنها به خویش مشغول ساخته و به بلاهاى بسیار گرفتار مىسازد، روزى که رستگار و خوشبخت مىشوند کسانى که خوبىهاى آنان بیشتر و بدىهاى آنان کمتر بوده است. درخواست شما از خداوند و تمجید شما نسبت به او باید با کمال ذلت خضوع و سپاسگزارى و خشوع و توأم با توبه و دورى از معصیت و پشیمانى و بازگشت از گناه باشد. هر یک از شما باید سلامتى خویش را قبل از بیمارى و جوانى خویش را قبل از پیرى و بزرگسالى و دارایى خویش را قبل از نادارى و آسایش خویش را قبل از گرفتارى و زندگى خویش را قبل از مرگ دریافته و غنیمت شمارد (آرى باید غنیمت شمارد) قبل از این که پا به سنین بالا و پیرى بگذارد و به بیمارى و دردى مبتلا گردد که طبیب از او دلتنگ شده و دوست از او روگردان گشته و رشته عمر او قطع و عقل او دگرگون گردد (باید فرصت را غنیمت شمارد) قبل از این که به او گفته شود: گرفتار تب شدید و جسمى ضعیف شده است (باید فرصت را غنیت شمارد) قبل از این که به حالت جان دادن بیفتد و بستگان دور و نزدیک به کنارش بیایند و دیدهاش مبهوت شود و نظرش به بالا خیره گردد و عرق مرگ بر پیشانىاش بنشیند و بینىاش خمیده و صدایش قطع و با خویش به سخن بپردازد (در این هنگام است که) همسرش بر او گریان شده و فرزندانش یتیم گشته ودشمن و دوستش از او جدا گردیده و آنچه را که جمع کرده بود بین دیگران تقسیم شده است (در این هنگام است که) چشم و گوشش از کار افتاده و او را به سوى قبله خوابانده و لباسهایش را از تن بیرون آورده و او را عریان نموده و غسل داده و خشک کرده و ردایى برایش گشوده و کفنش را باز کرده (و وى را در آن قرار داده) و با پارچهاى چانهاش را بسته و پیراهنى بر او پوشانده و بر سرش پارچهاى مىبندند و (دور و نزدیکانش) با او وداع کرده و بر روى تابوتى بدنش را حمل نموده و بر وى نماز خوانده مىشود و از خانه پر زر و زیور و قصر محکم و استوار و خانه از سنگ ساخته شده وى را جدا نموده و در گوشه قبر و در جایى تنگ و بىآب و علف در کنار خشتهاى چیده شده در زیر سنگهاى سخت قرار مىدهند و خاکها و ریگها بر او مىریزند (اکنون) از آنچه مىترسیده به سرش آمده و (دیگر) خبرى از وى بیاد نخواهد ماند و از کنار مزارش دوست و همراه و اقوام و خویشانش برمىگردند و همسر و محبوب او راهى دیگر را در پیش مىگیرند (و از این پس) او هم آغوش قبر و اسیر سرزمین بىآب و علف خواهد بود، جسم او مرکز جنب و جوش کرمهاى قبر خواهد شد و خونابه (صورتش) بر گردن و سینهاش جارى خواهد گشت، خاک قبر، گوشت بدن وى را پراکنده مىکند و خون بدنش را خشک مىکندو استخوانش را مىپوساند و چنین است تا روز محشر. و آنگاه که از قبر، او را بیرون آورده وروح بر پیکر او مىدمند و براى حشر و نشر صدایش مىزنند، در این هنگام است که قبرها درهم ریخته مىشود (و مردگان به پا مىخیزند) و باطن هر انسانى آشکار مىشود و هر نبى و صدیق و شهیدى را به صحنه محشر مىآورند و خداوند تواناى داناى بینا خود عهدهدار جدایى حق از باطل مىگردد. پس چه بسیار نالههاى جانسوزى که گریبانگیر او مىشود و حسرتى که وى را به نابودى مىکشاند، در جایگاهى هولناک و دیدگاهى عظیم در حضور پادشاهى بسیار بزرگ که بر هر کوچک و بزرگى دانا است، در این هنگام است که (از شدت گرماى قیامت) عرقِ سر و صورتش، همچون لجامى بر دهانش گشته (که او را از سخن گفتن باز مىدارد) و اضطراب و نگرانى سراسر وجود او را فرا گرفته است به گریه و فریادش گوش فرا نمىدهند و عذر و حجت او را نمىپذیرند، نامه اعمالش بازمىگردد و آنگاه که به کردارهاى زشت خویش مىنگرد و دیدهاش به نگاههاى بدى که کرده شهادت مىدهد و دستش به آنچه که سرسختانه گرفته و پایش به جاهایى که گام نهاده و عورتش به آنچه که انجام داده و پوستش به آنچه که لمس کرده شهادت مىدهند. در این هنگام است که صفحه کردارش آشکار مىشود. آنگاه منکر و نکیر وى را تهدید نموده و از عاقبت و سرانجام او پرده برمىدارند و او را به زنجیر و دستش را به بند و بدنش را به زمین کشیده و روانه دوزخش مىکنند، پس با سختى و شدت بسیار وارد جهنم شده و براى همیشه او را در آتش سوزان به عذاب مىرسانند و جرعهاى از چشمههاى گداخته جهنم به او مىنوشانند که چهرهاش را بریان و پوستش را جدا مىسازد (ملائکه عذاب) با گرزهاى آهنین بر سرش مىکوبند و پوستش که بر اثر سوختن از میان رفته بود بار دیگر تجدید مىگردد (در آنجا) از مأموران دوزخ فریادخواهى مىکند ولى آنها از او روگردانده و به او پاسخ نمىدهند فریاد دلخراش سر مىدهد ولى هیچ نگهبانى پاسخ آنان را نمىدهد ودیگر پشیمانیش سودى به او نمىرساند. از شر هر پایانى به خداوند پناه مىبریم و از او عفو و بخششى را مىطلبیم که نسبت به بندگان مورد رضایت و قبول خویش عطا فرموده است و اوست عهدهدار درخواست و برآورنده حاجات من؛ و کسى را که از عذاب خداوند دور کنند وى را در بهشت الاهى جاى داده و در قصرهاى محکم و استوار جاودانه و در اختیارش حوران و خادمان قرار خواهند داد که با جامهایى پر از شراب، گرد وى به گردش درآمده و در محضر قدس الهى در بهشت فردوس سکونت خواهد گزید و غرق در نعمتهاى بهشتى گشته و از آب گواراى چشمه تسنیم و چشمه سلسبیل که آمیخته به زنجبیل و بر آن نشانى از مشک و عبیر است خواهد نوشید، وى را پادشاهى و ملکى است جاودانه و شادى و سرورى است که قلب و جانش را خواهد گرفت، در بوستانى خرم و سرسبز، از شرابهایى خواهد نوشید که عقل او را سلب نخواهد کرد. این مقام و منزلت مخصوص کسى است که از پروردگارش ترسیده و از معصیت او خویش را برحذر داشته است و آن عذاب سزاى کسى است که سرپیچى خالق خویش را کرده و معصیت خداوند را نزد خود نیک و زیبا شمرده است (و قرآن) سخنى است که حق و باطل را از هم جدا کرده و به عدل حکم نموده و گویاى داستان کسانى است که داستانشان بیان گردیده و بیانگر موعظهاى است که به روشنى ذکر شده است و آن کتابى است که روحالقدس (جبرئیل امین) آن را از طرف خداوند بر قلب پیامبر هدایت شده نازل نموده است. درود آن ملائکهاى که سفراى بزرگوار و نیکورفتار الهىاند، بر پیامبر باد. پناه مىبرم به پروردگار داناى رحیم و حکیم و کریم از شر شیطان، آن دشمن دور از رحمت خدا و رانده شده از درگاه او. گریه و زارى کنندگان شما باید (در پیشگاه خداوند) به گریه و زارى بپردازند و دعا کنندگان شما باید به دعا مشغول گردند و من براى خودم و شما از خداوند طلب مغفرت مىکنم. [آنگاه حضرت این آیه را تلاوت کردند]: «آن خانه آخرت را مخصوص کسانى قرار مىدهیم که خواهان برترى و فساد در زمین نباشند و سرانجام خوش از آنِ تقواپیشگان است». خطبه بدون نقطه در: سفینةالبحار، ج 1، ص 397 و نهجالسعادة فى مستدرک نهجالبلاغه، ج 1، ص 100 و دو کتاب در دسترس براى رجوع: 1. على(ع) از ولادت تا شهادت، سید محمد کاظم قزوینى، ص220 2. سیماى نهجالبلاغه، محمد مهدى علیقلى، صص 270 - 267 «الحمد لله اهل الحمد و مأواه و له أوکد الحمد و أحلاه و أسرعالحمدو أسراه و اطهر الحمد و أسماه و اکرم الحمد و أولاه، الحمدللهالمل ک المحم ود و المالک الودود مصور کل مولود و مآل کل مطرود، ساطح المهاد و موطد الاطواد و مرسل الامطار و مسهلالاوطار، عالم الاسرار و مدرکها و مدمر الأملاک و مهلکها و مکور الدهور و مکررها و مورد الامور و مصدرها، عم سماحه و کمل رکامه و همل، و طاوعالسؤال و الامل و أوسع الرمل و أرمل، احمدهحمداً ممد وداً و اوحده کما و حد الأواه، و هو الله لا اله للامم سواه و لا صادع لما عدله و سواه أرسل محمداً علماً للاسلام و اماماً للحکام و مسددا للرعاع و معطل أحکام ود و سواع، أعلم و علم و حکم و أحکم، أصل الاصول ومهد، و اکد الموعود و أوعد، أوصل الله له الأکرام و أودع روحه السلام، و رحم آله و أهله الکرام، ما دمع رائل و ملع دألو طلع هلال و سمع اهلال. اعملوا رعاکم الله أصلح الأعمال و اسلکوا مسالک الحلال، و اطرحوا الحرام و دعوه و اسمعوا أمر الله وعوه و صلوا الأرحام وراعوها و عاصوا الأهواء و اردعوها و صاهروا أهل الصلاح و الورع، و صارموا رهط اللهو و الطمع، و مصاهرکم أطهر الأحرار مولداً و أسراهم سؤدداً و أحلاهم مورداً و ها، هو أمکم و حل حرمکم ممسکاً عروسکم المکرمه و ماهراً لهاکما مهر رسول الله(ص) ام سلمه و هوأ کرم صهر أودع الأولاد و ملک ما أراد، و ماسها مملکه و لاوهم، و لا وکس صلاحه و لا وصم، أسأل الله لکم أحماد وصاله و دوام اسعاده و ألهم کلا اصلاح حاله و الاعداد لمآله و معاده و له الحمد السرمد والمدح لرسوله أحمد(ص)»
ترجمه: «حمد و ثناء خداوندى را که اهل حمد بوده و جایگاه آن مختص او میباشد و برترین و شیرینترین و سریعترین و گستردهترین و پاکترین و بالاترین و گرامىترین و سزاوارترین حمدها بر ذات او باد. سپاس خداوندى را که پادشاهى است مورد ستایش و مالکى است بسیار مهربان و با محبت. هر مولودى را صورت مىبخشد و هر طرد شدهاى را ملجأ و پناهگاه است. گستراننده دشتها و صحراها و برپا کننده کوهها و بلندىهاست، فرو فرستنده بارانها و آسانکننده مشکلات و نیازها است، عالم و دانا به همه اسرار و درهم کوبنده و نابودکننده همه پادشاهان است. روزگاران را به سرانجام رسانده و آنان را مجدداً به عرصه وجود مىآورد و مرجع و مصدر همه امور اوست. جود و عطایش همه چیز را در برگرفته و ابر بخشش او با کمال ریزش، همگان را فرا گرفته است، خواستهها و امیدهاى بندگان را برآورده نموده و به ریگزاران افزونى و توسعه بخشیده است. حمد و ستایش مىکنم او را حمد و ستایشى بىانتها و یگانهاش مىشمارم همانگونه که بنده دعاکننده، گریان او را یگانه مىشمارد و اوست خداوندى که امتها را خدایى جز او نیست و کسى نیست که آنچه را که او برپا و تنظیم کرده در هم فرو ریزد. او محمد(ص) را پرچم هدایت و نشانه اسلام و امام حکمرانان و استوارکننده پیشوایان و تعطیل کننده احکام بتهایى چون وُدّ و سُواع قرار داد، او (پیامبر) به بندگان خدا حقایق را اعلام نموده و به آنان تعلیم داد و در میان آنان حکم رانده و امور را استحکام بخشید واصول اساسى را پایهگذارى کرده و آنها را ترویج نمود و بر قیامت تأکید بسیار داشت و آنان را از آن بیمناک ساخت. خداوند آن حضرت را از اکرام خویش بهرهمند سازد و به روانش درود فرستد و به آل و اهلبیت بزرگوارش رحمت عنایت فرماید تا مادامى که دندان نهانى در دهان مىدرخشد و گرگ مىدرد و ماه طلوع مىکند و بانگ لااله الا الله به گوش مىرسد. خداوند شما را حفظ نماید، بهترین اعمال را انجام دهید و به راههایى روید که حلال است و راههاى حرام را ترک گفته و از آن دست بردارید. فرمان خداوند را گوش داده و آن را به خاطر بسپارید و با اقوام و خویشاوندان پیوند و ارتباط داشته و حقوقشان را مراعات نمایید. با هواها و خواهشهاى نفسانى مخالفت نموده و خویشتن را از آنها حفظ کنید. با اهل درستى و تقوا وصلت و ازدواج نمایید و خود را از قومى که سرگرم دنیا و طمع دنیوىاند جدا سازید. این کسى که اکنون داماد شما گشته و با شما پیوند نموده، پاکزادهترین آزادگان و شریفترین آنان بوده و از بهترین روش در میان آنان برخوردار مىباشد. او اینک به سوى شما آمده و به حریم شما وارد گشته در حالى که عروس بزرگوار شما را گرفته و مهریه او را همان مقدار قرار داده که رسول خدا آن را براى همسرش امسلمه قرار داده است. او (رسول خدا) بهترین دامادى بود که فرزندانى را به ودیعه نهاد و آنچه را که خواست به دست آورد و در مورد همسرش غفلت نورزید و دچار اندیشه نادرست نگشت و در مصلحت او کوتاهى ننمود و بر او عیب و ایراد نگرفت. از خداوند براى شما بهترین نعمتها و رحمتهایش را درخواست مىکنم و از او مىخواهم دائماً شما را به سعادت رهنمون گرداند و به همگان اصلاح حال و آماده کردن توشه آخرت عنایت فرماید. حمد بىپایان خاص ذات اوست و مدح و ثنا ویژه رسول او احمد است». «لازم به ذکر است که ظاهراً این خطبه در عقد نکاحى ایراد شده است»
[ پنج شنبه 92/10/5 ] [ 10:53 صبح ] [ مهدیه ]